اکبر گنجي، اخيرا برنده «جايزه آزادي جان هامفري» سازمان «حقوق و دمکراسي» در سال 2007 شد. در اطلاعيه اين سازمان در مورد گنجي گفته شده است: «تعهد شجاعانه آقاي گنجي به حقوق بشر، توسعه دمکراتيک و عدم خشونت، نقطه اميد و الهام بخش هم ميهنان ايراني او بوده است. آثار اين روزنامه نگار حرفه اي در روزنامه هاي حامي دمکراسي در سراسر ايران منتشر شده است، روزنامه هايي که اکنون بيشتر آنها توسط حکومت توقيف شده اند. خانم جانيس ستاين ، رئيس هيات مديره سازمان «حقوق و دمکراسي» درباره گنجي گفت: « تعهد آقاي گنجي به آزادي بيان و مخالفت دمکراتيک بهاي سنگيني براي ايشان به همراه داشته است. اراده او در تحمل شکنجه و اعتصاب غذا و سلول انفرادي به خاطر دموکراسي و حقوق بشر در ايران نشان از شجاعتي دارد که جايزه آزادي جان هامفري براي پاسداشت آن ايجاد شد».
سازمان «حقوق و دمکراسي» هر ساله «جايزه آزادي جان هامفري» را به يک نهاد يا فرد از هر کشور يا منطقه جهان، از جمله کانادا، براي دستاوردِي چشمگير در پيشبرد امر حقوق بشر و توسعه دمکراتيک اهدا مي کند. اين جايزه به افتخار جان پيتر هامفري، استاد حقوق دانشگاه مک گيل و نگارنده ي نخستين پيش نويس اعلاميه جهاني حقوق بشر، بنياد گذارده شد و شامل مجموعه اي از سخنراني ها در شهرهاي کانادا براي کمک به افزايش آگاهي عمومي از فعاليت هاي حقوق بشري فرد منتخب خواهد بود.
اکبر گنجي کيست؟
اکبر گنجي در روز 11 بهمن 1338 در کوي 13 آبان، کمي پائين تر از نازي آباد به دنيا آمد. با فاصله کمي از محله دوستان آينده اش، يعني سعيد حجاريان و عباس عبدي. پدرش که کارگر پمپ بنزين بود و در سال 1313 به دنيا آمده بود، روز اول خرداد 1376 درگذشت. درست در روزي که جسد پدر را دفن مي کردند، انتخابات دوم خرداد برگزار شد. او يک خواهر و دو برادر دارد. گنجي ازدواج کرده است؛ همسرش معصومه شفيعي نام دارد و دو دختر به نام هاي رضوانه و کيميا دارد.
نوجواني در محله اي فقير نشين
اکبر گنجي مانند بچه هاي ديگر محله به دبستاني در همان محله 13 آبان رفت و پس از آن نيز دوره راهنمايي را در محله پدري گذراند. پس از پايان دوران راهنمايي تحصيلي به هنرستان صنعتي شهر ري رفت و تا سال 1357 که انقلاب ايران آغاز شد، در هنرستان درس مي خواند. او نيز مانند همکلاسي هاي هنرستان و مردم محل در انقلاب شرکت کرد.
ورود به سپاه پاسداران و بحران جنگ
اکبر گنجي بلافاصله پس از پيروزي انقلاب ايران، در سال 1358 وارد سپاه پاسداران شد و در واحد عقيدتي که در آن روزها با عنوان واحد ايدئولوژي خوانده مي شد، به تدريس مسائل عقيدتي به نيروهاي سپاه پاسداران پرداخت. او همزمان در مرکز تحقيقات سياسي ايدئولوژيک سپاه پاسداران در قم فعاليت مي کرد. رئيس مرکز قم به نام سعيديان فر از پيروان آيت الله منتظري بود که پس از مدتي برکنار شد. اکبر گنجي مانند بسياري از همفکرانش در سپاه، از جمله منصور کوچک محسني، شهيد بهمني و شهيد رستگار پس از سال 1360 و بيرون راندن نيروهاي عراق از ايران، با ادامه جنگ و سياست هاي سپاه مخالفت کرد. وي در سال 1362 در يک سخنراني علني در پادگان ولي عصر و در حضور محسن رضايي، فرمانده وقت سپاه، به سياست ادامه جنگ اعتراض کرد و آن را بيفايده دانست. وي در همان سخنراني که باعث بحراني در سپاه شد، فرماندهي سپاه، از جمله محسن رضايي، محسن رفيقدوست، ذوالقدرو زيبايي نژاد را متهم کرد که سپاه را آلت دست سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي کرده اند و با نيروي نظامي سپاه کار سياسي مي کنند و خواستار برکناري فرماندهي سپاه شد. اين سخنراني که با استقبال نيروهاي لشگر محمد رسول الله سپاه و تنش ميان آنان با فرماندهي سپاه شده بود، واکنش شديدي در سپاه در حال جنگ ايجاد کرد. آيت الله خميني طي نامه اي براي آيت الله محلاتي که در آن زمان نماينده وي در سپاه بود، فرماندهي سپاه را تائيد کرد و برکناري محسن رضايي را در آن شرايط جنگي نادرست دانست و با نظر گنجي و دوستانش مخالفت کرد. از سوي ديگر دادستاني سپاه نيز اين برخورد را تمرد در شرايط جنگي دانست و براي گنجي خواستار اشد مجازات يعني حکم اعدام شد. اما با وساطت آيت الله منتظري و شيخ يوسف صانعي که اکبر گنجي را شخصا مي شناختند، اين موضوع منتفي شد. وي در سال 1363 از سپاه استعفا داد و از آنجا بيرون آمد.
وزارت ارشاد و سفر ترکيه
در بسياري از نوشته هايي که درباره گنجي منتشر شده است، وي متهم به همکاري با وزارت اطلاعات شده است. گنجي در اين مورد گفته است: «من هرگز در هيچ زماني با وزارت اطلاعات کار نکردم.» او پس از بيرون آمدن از سپاه، در سال 1363 به وزارت ارشاد اسلامي که در آن زمان توسط سيد محمد خاتمي اداره مي شد رفت و در کنار کساني مانند سعيد پورعزيزي، مصطفي تاج زاده، کيومرث صابري، محمد علي ابطحي، جواد فريدزاده و بسياري از کساني که بعدا نام شان در فهرست اصلاح طلبان آمد، مشغول به کار شد. او اوايل سال 1366 در دوراني که رضازاده مسوول خانه فرهنگ ايران در آنکارا بود، به عنوان کارمند خانه فرهنگ به ترکيه رفت. پس از رضازاده، مصطفي عرب سرخي و سپس سعيد پور عزيزي مسوولان خانه فرهنگ شدند و در دوره آنها اکبر گنجي به کارش در خانه فرهنگ ايران ادامه داد. در آغاز سال 1369 گنجي پس از سه سال به ايران بازگشت. اين در حالي بود که اکبر گنجي در بسياري از نقطه نظرهاي قبلي خود در مورد انقلاب و سياست تجديد نظر کرده بود.
خروج از نظام سياسي و کار مطبوعاتي
اکبر گنجي در سال 1369 تحصيلات ناتمام خود را به پايان رساند و ليسانس ارتباطات خود را گرفت و در سال 1371 نيز فوق ليسانس خود را در همان رشته به پايان برد. او که پيش از اين در کنار مصطفي رخ صفت، رضا تهراني، ماشاء الله شمس الواعظين و ديگر نويسندگان و مديران موسسه کيهان تا قبل از مهدي نصيري در نشريه کيهان فرهنگي کار مي کرد، يکي از جنجالي ترين مقالاتش را با « عنوان هايدگر عليه هايدگر» در سال 1365 در کيهان فرهنگي چاپ کرده بود. در آن سالها هايدگر به عنوان فيلسوف مقبول گروه اقتدارگرايي شناخته مي شد که از طريق دکتر احمد فرديد و شاگردانش تلاش مي کردند تا با انديشه هاي طرفدار جامعه باز، از جمله ديدگاه هاي پوپر که توسط دکتر عبدالکريم سروش به انديشمندان ايراني شناخته شده بود، مبارزه کنند. چنين بود که هايدگر به عنوان فيلسوفي متاله و احمد فرديد به عنوان سرحلقه فيلسوفان و متفکران انقلابي شناخته مي شد. شاگردان دکتر احمد فرديد مانند دکتر رضا داوري، محمد رضا جوزي، محمد مددپور، برادران رجبي، يوسفعلي ميرشکاک و برخي ديگر، تفسير تازه دکتر سروش را از دين و انديشه ديني خطرناک مي دانستند و کيهان فرهنگي پايگاهي بود که در آن انديشه هاي سروش مورد پذيرش قرار گرفته بود و از همين رو اين نشريه مقبوليت بسيار نزد روشنفکران يافته بود. اکبر گنجي چندي با کيهان فرهنگي همکاري کرد و مدتي نيز مقالاتي را در روزنامه سلام نوشت. او از زمان تاسيس کيان هميشه در آن نشريه به عنوان يکي از اعضاي شوراي سردبيري بود و مقالات تئوريک خود را در کيان که توسط کساني که از کيهان بيرون آمده بودند، چاپ مي کرد. کيان توسط پيروان دکتر سروش و به سردبيري شمس الواعظين منتشر مي شد.
از همشهري تا دوم خرداد
در سال 1371 در ساختمان چهار طبقه و نوساز کوچه تنديس در خيابان جردن، اتفاقي تازه در شرف رخ دادن بود. شهرداري تهران که در آن روزها با مديريت غلامحسين کرباسچي تهران کهنه و کثيف سالهاي بعد از انقلاب را به شهري تميز و منظم تبديل کرده بود، روزنامه اي به نام همشهري را منتشر کرد. اين روزنامه از چند جهت در ميان مطبوعات ايران يگانه بود؛ اين روزنامه اولين روزنامه رنگي کشور بود، و نه از ابتدا که پس از مدتي با صفحه بندي ماشيني بسته مي شد، روزنامه اي با موضوعات اجتماعي بود و به شيوه اي مدرن اداره مي شد. همشهري در سالهاي اول نه تنها براي شهرداري تهران هزينه اي نداشت، بلکه به دليل سازمان آگهي و نيازمندي هاي گسترده اش به موسسه اي درآمدزا و ثروتمند تبديل شده بود. زمان زيادي طول نکشيد که اين سياست روزنامه همشهري روزنامه کيهان را که در آن دوره جذب کننده اصلي آگهي هاي کشور بود، به ورطه ورشکستگي، کاهش شديد تيراژ و از دست دادن مشتريان سي ساله سنتي کشاند. کساني که اين روزنامه را اداره مي کردند، اکثرا انقلابي هاي تجديدنظرطلبي بودند که پس از رسيدن به بن بست در کار با حکومت، از سازمانهاي حکومتي بيرون آمده و در جستجوي رسانه اي براي نقد وضع موجود بودند. در فهرست مديران و کارکنان اوليه همشهري عجيب نيست اگر اين اسامي را بخوانيم؛ ماشاء الله شمس الواعظين، احمد ستاري، سعيد پورعزيزي، اکبر گنجي، بهروز گرانپايه، سيد ابراهيم نبوي، فريدون عموزاده خليلي، فاطمه راکعي، محسن اشرفي، علي اصغر رمضانپور و بسياري ديگر که بعدها جنبش مطبوعات اصلاح طلب را شکل دادند. اکبر گنجي از ابتداي کار روزنامه همشهري به عنوان دبير گروه انديشه اين روزنامه به کار مشغول شد. عمر اين گروه تحريريه چندان طولاني نشد، مجلس چهارم که از مخالفان جدي کرباسچي بود، نخست ماهنامه همشهري را تحت فشار قرار داد. دادگاه اين ماهنامه را به دليل اهانت به رهبري توقيف کرد. از سوي ديگر مجلس از کرباسچي خواست تا نام سردبير و ماهيت روزنامه را تغيير دهد. کرباسچي در دفتر روزنامه حضور پيدا کرد و اعلام کرد که نظر مجلس را براي تغييرات جدي در روزنامه همشهري پذيرفته است. اکبر گنجي همان روز از روزنامه همشهري استعفا داد و بيرون رفت.
راه نو عليه تلقي فاشيستي از دين
گفتن اين که اکبر گنجي نخستين نويسنده اي بود که پس از دوم خرداد و روي کار آمدن خاتمي زنداني شد، چندان بيراه نيست. او که براي سخنراني به دانشگاه شيراز رفته بود، درباره « تلقي فاشيستي از دين» سخن گفت. حتي انتخاب چنين موضوعي مي توانست حطرناک باشد. او به دليل همين سخنراني دستگير و زنداني شد. وقتي روزنامه جامعه منتشر مي شد، گنجي زنداني بود. او پس از گذراندن دوره زندانش نشريه « راه نو» را منتشر کرد، نشريه اي تئوريک که در هر شماره اش يک جنجال تئوريک به راه مي افتاد. اين نشريه از سال 1377 آغاز به انتشار کرد و تا 21 شماره به صورت ماهنامه منتشر شد. اما اين فقط اکبر گنجي نبود که راه نويي را يافته بود، دوستان گنجي روزنامه جامعه را منتشر کردند و از همان شماره هاي اول از گنجي به عنوان زنداني انديشه دفاع کردند، اما وقتي اکبر گنجي که در اين مدت در بند عمومي زندان 209 تجربه اولين زندانش را مي گذراند، دوران محکوميتش تمام شد، به روزنامه جامعه نرفت. او هنوز با غيرخودي هايي مانند مسعود بهنود، مهرانگيز کار، ابراهيم نبوي و بسياري ديگر که درهاي روزنامه جامعه بروي شان باز نشده بود، نمي توانست کنار بيايد. بعدها اکبر گنجي عضو شوراي سردبيري صبح امروز، خرداد، فتح و برخي روزنامه هاي ديگر شد. روزنامه هايي که وقتي توقيف مي شدند، اکبر گنجي بخاطر نوشتن در آن روزنامه ها به شش سال زندان محکوم شد.
سازمان «حقوق و دمکراسي» هر ساله «جايزه آزادي جان هامفري» را به يک نهاد يا فرد از هر کشور يا منطقه جهان، از جمله کانادا، براي دستاوردِي چشمگير در پيشبرد امر حقوق بشر و توسعه دمکراتيک اهدا مي کند. اين جايزه به افتخار جان پيتر هامفري، استاد حقوق دانشگاه مک گيل و نگارنده ي نخستين پيش نويس اعلاميه جهاني حقوق بشر، بنياد گذارده شد و شامل مجموعه اي از سخنراني ها در شهرهاي کانادا براي کمک به افزايش آگاهي عمومي از فعاليت هاي حقوق بشري فرد منتخب خواهد بود.
اکبر گنجي کيست؟
اکبر گنجي در روز 11 بهمن 1338 در کوي 13 آبان، کمي پائين تر از نازي آباد به دنيا آمد. با فاصله کمي از محله دوستان آينده اش، يعني سعيد حجاريان و عباس عبدي. پدرش که کارگر پمپ بنزين بود و در سال 1313 به دنيا آمده بود، روز اول خرداد 1376 درگذشت. درست در روزي که جسد پدر را دفن مي کردند، انتخابات دوم خرداد برگزار شد. او يک خواهر و دو برادر دارد. گنجي ازدواج کرده است؛ همسرش معصومه شفيعي نام دارد و دو دختر به نام هاي رضوانه و کيميا دارد.
نوجواني در محله اي فقير نشين
اکبر گنجي مانند بچه هاي ديگر محله به دبستاني در همان محله 13 آبان رفت و پس از آن نيز دوره راهنمايي را در محله پدري گذراند. پس از پايان دوران راهنمايي تحصيلي به هنرستان صنعتي شهر ري رفت و تا سال 1357 که انقلاب ايران آغاز شد، در هنرستان درس مي خواند. او نيز مانند همکلاسي هاي هنرستان و مردم محل در انقلاب شرکت کرد.
ورود به سپاه پاسداران و بحران جنگ
اکبر گنجي بلافاصله پس از پيروزي انقلاب ايران، در سال 1358 وارد سپاه پاسداران شد و در واحد عقيدتي که در آن روزها با عنوان واحد ايدئولوژي خوانده مي شد، به تدريس مسائل عقيدتي به نيروهاي سپاه پاسداران پرداخت. او همزمان در مرکز تحقيقات سياسي ايدئولوژيک سپاه پاسداران در قم فعاليت مي کرد. رئيس مرکز قم به نام سعيديان فر از پيروان آيت الله منتظري بود که پس از مدتي برکنار شد. اکبر گنجي مانند بسياري از همفکرانش در سپاه، از جمله منصور کوچک محسني، شهيد بهمني و شهيد رستگار پس از سال 1360 و بيرون راندن نيروهاي عراق از ايران، با ادامه جنگ و سياست هاي سپاه مخالفت کرد. وي در سال 1362 در يک سخنراني علني در پادگان ولي عصر و در حضور محسن رضايي، فرمانده وقت سپاه، به سياست ادامه جنگ اعتراض کرد و آن را بيفايده دانست. وي در همان سخنراني که باعث بحراني در سپاه شد، فرماندهي سپاه، از جمله محسن رضايي، محسن رفيقدوست، ذوالقدرو زيبايي نژاد را متهم کرد که سپاه را آلت دست سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي کرده اند و با نيروي نظامي سپاه کار سياسي مي کنند و خواستار برکناري فرماندهي سپاه شد. اين سخنراني که با استقبال نيروهاي لشگر محمد رسول الله سپاه و تنش ميان آنان با فرماندهي سپاه شده بود، واکنش شديدي در سپاه در حال جنگ ايجاد کرد. آيت الله خميني طي نامه اي براي آيت الله محلاتي که در آن زمان نماينده وي در سپاه بود، فرماندهي سپاه را تائيد کرد و برکناري محسن رضايي را در آن شرايط جنگي نادرست دانست و با نظر گنجي و دوستانش مخالفت کرد. از سوي ديگر دادستاني سپاه نيز اين برخورد را تمرد در شرايط جنگي دانست و براي گنجي خواستار اشد مجازات يعني حکم اعدام شد. اما با وساطت آيت الله منتظري و شيخ يوسف صانعي که اکبر گنجي را شخصا مي شناختند، اين موضوع منتفي شد. وي در سال 1363 از سپاه استعفا داد و از آنجا بيرون آمد.
وزارت ارشاد و سفر ترکيه
در بسياري از نوشته هايي که درباره گنجي منتشر شده است، وي متهم به همکاري با وزارت اطلاعات شده است. گنجي در اين مورد گفته است: «من هرگز در هيچ زماني با وزارت اطلاعات کار نکردم.» او پس از بيرون آمدن از سپاه، در سال 1363 به وزارت ارشاد اسلامي که در آن زمان توسط سيد محمد خاتمي اداره مي شد رفت و در کنار کساني مانند سعيد پورعزيزي، مصطفي تاج زاده، کيومرث صابري، محمد علي ابطحي، جواد فريدزاده و بسياري از کساني که بعدا نام شان در فهرست اصلاح طلبان آمد، مشغول به کار شد. او اوايل سال 1366 در دوراني که رضازاده مسوول خانه فرهنگ ايران در آنکارا بود، به عنوان کارمند خانه فرهنگ به ترکيه رفت. پس از رضازاده، مصطفي عرب سرخي و سپس سعيد پور عزيزي مسوولان خانه فرهنگ شدند و در دوره آنها اکبر گنجي به کارش در خانه فرهنگ ايران ادامه داد. در آغاز سال 1369 گنجي پس از سه سال به ايران بازگشت. اين در حالي بود که اکبر گنجي در بسياري از نقطه نظرهاي قبلي خود در مورد انقلاب و سياست تجديد نظر کرده بود.
خروج از نظام سياسي و کار مطبوعاتي
اکبر گنجي در سال 1369 تحصيلات ناتمام خود را به پايان رساند و ليسانس ارتباطات خود را گرفت و در سال 1371 نيز فوق ليسانس خود را در همان رشته به پايان برد. او که پيش از اين در کنار مصطفي رخ صفت، رضا تهراني، ماشاء الله شمس الواعظين و ديگر نويسندگان و مديران موسسه کيهان تا قبل از مهدي نصيري در نشريه کيهان فرهنگي کار مي کرد، يکي از جنجالي ترين مقالاتش را با « عنوان هايدگر عليه هايدگر» در سال 1365 در کيهان فرهنگي چاپ کرده بود. در آن سالها هايدگر به عنوان فيلسوف مقبول گروه اقتدارگرايي شناخته مي شد که از طريق دکتر احمد فرديد و شاگردانش تلاش مي کردند تا با انديشه هاي طرفدار جامعه باز، از جمله ديدگاه هاي پوپر که توسط دکتر عبدالکريم سروش به انديشمندان ايراني شناخته شده بود، مبارزه کنند. چنين بود که هايدگر به عنوان فيلسوفي متاله و احمد فرديد به عنوان سرحلقه فيلسوفان و متفکران انقلابي شناخته مي شد. شاگردان دکتر احمد فرديد مانند دکتر رضا داوري، محمد رضا جوزي، محمد مددپور، برادران رجبي، يوسفعلي ميرشکاک و برخي ديگر، تفسير تازه دکتر سروش را از دين و انديشه ديني خطرناک مي دانستند و کيهان فرهنگي پايگاهي بود که در آن انديشه هاي سروش مورد پذيرش قرار گرفته بود و از همين رو اين نشريه مقبوليت بسيار نزد روشنفکران يافته بود. اکبر گنجي چندي با کيهان فرهنگي همکاري کرد و مدتي نيز مقالاتي را در روزنامه سلام نوشت. او از زمان تاسيس کيان هميشه در آن نشريه به عنوان يکي از اعضاي شوراي سردبيري بود و مقالات تئوريک خود را در کيان که توسط کساني که از کيهان بيرون آمده بودند، چاپ مي کرد. کيان توسط پيروان دکتر سروش و به سردبيري شمس الواعظين منتشر مي شد.
از همشهري تا دوم خرداد
در سال 1371 در ساختمان چهار طبقه و نوساز کوچه تنديس در خيابان جردن، اتفاقي تازه در شرف رخ دادن بود. شهرداري تهران که در آن روزها با مديريت غلامحسين کرباسچي تهران کهنه و کثيف سالهاي بعد از انقلاب را به شهري تميز و منظم تبديل کرده بود، روزنامه اي به نام همشهري را منتشر کرد. اين روزنامه از چند جهت در ميان مطبوعات ايران يگانه بود؛ اين روزنامه اولين روزنامه رنگي کشور بود، و نه از ابتدا که پس از مدتي با صفحه بندي ماشيني بسته مي شد، روزنامه اي با موضوعات اجتماعي بود و به شيوه اي مدرن اداره مي شد. همشهري در سالهاي اول نه تنها براي شهرداري تهران هزينه اي نداشت، بلکه به دليل سازمان آگهي و نيازمندي هاي گسترده اش به موسسه اي درآمدزا و ثروتمند تبديل شده بود. زمان زيادي طول نکشيد که اين سياست روزنامه همشهري روزنامه کيهان را که در آن دوره جذب کننده اصلي آگهي هاي کشور بود، به ورطه ورشکستگي، کاهش شديد تيراژ و از دست دادن مشتريان سي ساله سنتي کشاند. کساني که اين روزنامه را اداره مي کردند، اکثرا انقلابي هاي تجديدنظرطلبي بودند که پس از رسيدن به بن بست در کار با حکومت، از سازمانهاي حکومتي بيرون آمده و در جستجوي رسانه اي براي نقد وضع موجود بودند. در فهرست مديران و کارکنان اوليه همشهري عجيب نيست اگر اين اسامي را بخوانيم؛ ماشاء الله شمس الواعظين، احمد ستاري، سعيد پورعزيزي، اکبر گنجي، بهروز گرانپايه، سيد ابراهيم نبوي، فريدون عموزاده خليلي، فاطمه راکعي، محسن اشرفي، علي اصغر رمضانپور و بسياري ديگر که بعدها جنبش مطبوعات اصلاح طلب را شکل دادند. اکبر گنجي از ابتداي کار روزنامه همشهري به عنوان دبير گروه انديشه اين روزنامه به کار مشغول شد. عمر اين گروه تحريريه چندان طولاني نشد، مجلس چهارم که از مخالفان جدي کرباسچي بود، نخست ماهنامه همشهري را تحت فشار قرار داد. دادگاه اين ماهنامه را به دليل اهانت به رهبري توقيف کرد. از سوي ديگر مجلس از کرباسچي خواست تا نام سردبير و ماهيت روزنامه را تغيير دهد. کرباسچي در دفتر روزنامه حضور پيدا کرد و اعلام کرد که نظر مجلس را براي تغييرات جدي در روزنامه همشهري پذيرفته است. اکبر گنجي همان روز از روزنامه همشهري استعفا داد و بيرون رفت.
راه نو عليه تلقي فاشيستي از دين
گفتن اين که اکبر گنجي نخستين نويسنده اي بود که پس از دوم خرداد و روي کار آمدن خاتمي زنداني شد، چندان بيراه نيست. او که براي سخنراني به دانشگاه شيراز رفته بود، درباره « تلقي فاشيستي از دين» سخن گفت. حتي انتخاب چنين موضوعي مي توانست حطرناک باشد. او به دليل همين سخنراني دستگير و زنداني شد. وقتي روزنامه جامعه منتشر مي شد، گنجي زنداني بود. او پس از گذراندن دوره زندانش نشريه « راه نو» را منتشر کرد، نشريه اي تئوريک که در هر شماره اش يک جنجال تئوريک به راه مي افتاد. اين نشريه از سال 1377 آغاز به انتشار کرد و تا 21 شماره به صورت ماهنامه منتشر شد. اما اين فقط اکبر گنجي نبود که راه نويي را يافته بود، دوستان گنجي روزنامه جامعه را منتشر کردند و از همان شماره هاي اول از گنجي به عنوان زنداني انديشه دفاع کردند، اما وقتي اکبر گنجي که در اين مدت در بند عمومي زندان 209 تجربه اولين زندانش را مي گذراند، دوران محکوميتش تمام شد، به روزنامه جامعه نرفت. او هنوز با غيرخودي هايي مانند مسعود بهنود، مهرانگيز کار، ابراهيم نبوي و بسياري ديگر که درهاي روزنامه جامعه بروي شان باز نشده بود، نمي توانست کنار بيايد. بعدها اکبر گنجي عضو شوراي سردبيري صبح امروز، خرداد، فتح و برخي روزنامه هاي ديگر شد. روزنامه هايي که وقتي توقيف مي شدند، اکبر گنجي بخاطر نوشتن در آن روزنامه ها به شش سال زندان محکوم شد.
Comment