البته" بحرالعلوم"زیرک و حواس جمع است , او ترتیبی داده است که پادو های فرهنگی اش هر از چند گاهی گروهی " اهل هنر و ادب " را به بارگاه اش بکشانند تا ایشان ضمن نشان دادن " هنر پرور"ی اش درس های لازم نیز به این دسته از اهالی " هنر و ادب" بدهد. روزی جماعتی روز نامه نگار و نویسنده, روزی دیگر گروهی ناشر, یک روز مشتی سینما گر و دیگر روز انبوهی شاعر و شاعره جمع می شوند تا از دانش " گسترده وعمیق" ولی فقیه در عرصه های روزنامه نگاری , نشر, سینما و شعر مستفیض شوند. کافی ست سری به تار نمای ولی فقیه بزنید تا درجریان همه ی این دیدارها و در سها و راهنمایی ها و فضل فروشی ها قرار بگیرید.
تازه ترین این نوع نمایش ها چهار شنبه 4 مهر ماه سال 1386 بر پا شد:
"....طنین نوای ربنای استاد شجریان و اذان زنده یاد موذن زاده اردبیلی در عصر و شامگاه نور باران تهران , شاهد گردهم آیی گروهی از شاعران و اهل ادب بود که نماز مغرب و عشاء را به امامت مقام معظم رهبری حضرت آیت الله خامنه ای قیام بستند و....." و " سپس سروده های خود را در وصف پیامبر اعظم(ص), اهل بیت عصمت و طهارت( علیهم السلام ), انقلاب اسلامی ,دفاع مقدس وهمچنین اشعاری با مضامین دینی و اجتماعی , قرایت کردند."
برنامه گذار اصلی این شرفیابی"مرکز آفرینش های ادبی حوزه هنری" بود,و درمیان ده ها شاعر و شاعره ی "گردن کلفت", گردن کلفت ترین ها علی معلم , موسوی گرمارودی , یوسفعلی میر شکاک , حمید سبزواری و علیرضا بدیع بودند.
"....وقتی مجری جلسه از یوسفعلی میر شکاک برای شعرخوانی دعوت کرد,احوال جویی گرم مقام رهبری وی را بر آن داشت تا نزد ایشان رفته و پس از آن که ابراز علاقه و ارادت از نزدیک صورت گرفت " (9) , این شاعر " دشمن آزادی و قلم شکن" از همان نزدیک برای مقام رهبری اش شعر خواند!
موسوی گرمارودی نیز مورد تفقد و مزاح افتحار آمیز رهبری قرار گرفتند.
".... وقتی مجری جلسه نام علی موسوی گرمارودی , شاعر خط خون , را برای شعر خوانی بر زبان راند, وی با بیان اینکه آثارش در زمینه شعر کلاسیک , بیشتر قصیده است و در زمینه ی شعر نو , آزاد, خواست فرصت وی را به جوانان شاعر اختصاص دهند, اما پس از آن که مقام معظم رهبری به مزاح به وی فرمودند که یک قصیده را انتخاب کنید و نیمی اش را امسال و نیمی اش را سال دیگر بخوانید , گفت: پس یک قطعه کوتاه را با نام مهربانی می خوانم تا پاسخ مهربانی آقای باقری را داده باشم ...." (10) ( ساعد باقری از بر پا دارندگان و مجریان این نمایش ها ست).
علیرضا بدیع از نیشابور نیز شعرخواند و خامنه ای پس از استماع اشعارش گفت :"....چگونه می گویند که نیشابور به عطار و خیام نیفزود؟ الحمدالله که افزوده است"(11)
"....علی معلم ( دامغانی) نیز به رسم سال های اخیر, یکی از آثار روایی –محاوره ایی اش را خواند:که مقام معظم رهبری در پی آن فرمودند:" این زبان خوبی ست,اما کار هر کسی نیست, مثل شما گردن کلفت های شعر می توانند از عهده اش بربیایند والا اگر یک مقدار سست باشد به ابتذال کشیده می شود,نظیرش را هم قبلا" دیدیم : مثلا" پریا ".
همین دو سه قلم اظهار نظردرباره علیرضا بدیع و علی معلم , و مقایسه ی نوشته های اینان با آثار عطار و خیام و شاملوعمق بحر این بحر العلوم را نشان می دهد . این" فرمایشات " در کنار گفتار و کردار ولی فقیه ی " هنر پرور" در باره ی قلم و به قول خودش" اصحاب قلم " بیانگر این واقعیت است که بزرگترین بحرالعلوم در قید حیات عالم تشیع - و لابد عالم اسلام - چقدر با پدیده ی فرهنگ و هنر , و گوهر ادبیات بیگانه است . سوی دیگر نمایش های " شرفیابی" نیز نشانگر واقعیتی ست تلخ تر , که چگونه ساده لوحی , سخافت و حماقت می تواند شعر و شاعر را " سرشار از تهی" و آستان بوس بارگاه قاتل شعر و شاعر , و فرهنگ و هنر کند.
********
زیر نویس:
1- به سال 1354 , زمان دانشجویی در دوره ی بالینی , در"مرکز پزشکی فیروزگر" در تهران با دو همکلاس مذهبی پیرامون طب الصادق گفت و گویی داشتم , بی آنکه قصد توهین داشته باشم موارد بسیاری از موضوع های مطرح شده در کتاب را که با خوانده های آن روز ما مغایرت داشت با این دو همکلاس در میان گذاشتم و به عنوان دانشجوی پزشکی نظرآن ها را جویا شدم ( برای نمونه نظر امام جعفر صادق در باره ی علت بروز و شیوع جذام –خوره- , یا درمان اسهال و....) . آن دو همکلاس مذهبی گفتند این کتاب به دوره ای تعلق دارد که امام جعفر صادق حیات داشت . نمونه هایی مقایسه ای ارایه شد که نشان می داد بحث ها ی کتاب مذکور برای همان دوره هم بی ربط و عقب مانده بود, آن دو اما نپدیرفتند. باری , پس از انقلاب این دو همکلاس به معاونت پارلمانی وزارت بهداری و ریاست بخش پزشکی کمیته امداد امام خمینی منصوب شدند. حول و حوش سال 1360 به من اطلاع داده شد که در وزارت بهداری مطرح شده است که من " پیکار"ی هستم و در سال 1354 " صب امام " کردم . به آورنده ی خبر گفتم من پیکاری نیستم و سال 1354 هم صب امام نکردم و ماجرا را برای اش شرح دادم. ابتدا از سوی وزارت بهداری به جبهه ی جنگ فرستاده شدم و پس از بازگشت حکم اخراج ام از بیمارستان به من ابلاغ شد. رییس بیمارستانی که در آنجا شاغل بودم با آنکه حزب الهی بود از روی مهر و دوستی گفت: بهتر است دور وبر وزارت بهداری آفتابی نشوی , همو گفت ماجرا به بحث پیرامون طب الصادق ارتباط دارد! و از من خواست خودم را گم و گور کنم و.....
2- برای خواندن نمونه هایی از گفته های خمینی به مجموعه ی 5 جلدی بخشی از تاریخ جنبش روشنفکری ایران, بررسی تاریخی و تحلیلی کانون نویسندگان ایران و.... , به ویژه مقدمه ی جلد سوم , مراجعه کنید. این
مجموعه توسط انتشارات باران منتشر شده است.
3- متاسفانه نامه ی اسماعیل خویی عزیز به اخوان ثالث را در اختیار ندارم , آنچه نوشتم به اتکا ی حافظه ام است.
4- کیهان و کیهان هوایی , سال 1364, بخش اعظم این مصاحبه در جلد سوم منبع شماره 2 آمده است. ( رابطه " ورع مطبوعاتی" و سانسور در فرهنگ آخوندی چیزی شبیه رابطه ی تعزیر و شکنجه است!)
5- نشریه " یا لثارات الحسین" , نشریه انصار حزب الله , شماره 27 , سیزدهم اردیبهشت 1375
6- شهروند( تورنتو), سال ششم, شماره 275 , 14 آبان ماه 1375
7- سخنرانی آیت الله خامنه ای در جمع گروهی از ناشران , اردیبهشت ماه 1378- آپریل 1999
8- وبلاگ ف.م.سخن ,( برگرفته از تارنمای گویا) ," از آیت الله خامنه ای و لغت نامه ی دهخدا .....",.30 دی ماه 1386
9, 10, 11 – " تکریم شعر و شاعری در شب میلاد کریم اهل بیت (ع) , تارنمای خبر گزاری دانشجویان ایران ," ایسنا" سرویس فرهنگ و ادب- ادبیات.
Bookmarks